زندگی خواب نیست
رویا نیست
روزهایش رنگین
زشت و نازیبا نیست
دشت هایش پر گل
خارهایش پیدا / اسمانش ابی
رنج هایش فانی
زندگی زیباست / زندگی زیباست
مثل اواز چگاوک دم مرگ
مثل لبخند یه کودک در خواب
مثل پرواز پرستو در باد
زندگی زشت نبود
چشم تو زشتش دید
جویبار محبت پیدا / صورتی باید شست
با نگاهی تازه / زندگی را کاوید
باید عاشق شد وماند
باید عاشق شد و خواند
زندگی زیباست
لحظه های غمناک
اما
هستی اش پا برجاست
تقدیم به دوستان خوب سنگ صبور
زندگی زیباست ...
و هر روزش آغازی دوباره
برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته...
زندگی زیباست ...
به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز ...
و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ رُز ....
و اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی
با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش...
بی سایه ... بی غم...
و با اندکی پستی و بلندی...
کسی چه می داند ؟
همیشه انگونه که میخواهیم نیست...
و هرچه میخواهیم به دست نمی آید...
هجران ها هم حکمتی دارند ؟؟؟
اما زندگی همچنان زیباست ..
می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کرد
و باقی را دور ریخت ...
یاد و خاطره زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد
پاییز را هم می توان زیبا دید
نگو خزان است و زردی ...
اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند...
همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان رامی سازند...
خش خش برگ ها هم زیباست
اگر بخواهیم...
مشکل همیشه هست . نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد
باید دید و نگرش عوض شود
نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را
برایمان به ارمغان می آورد
این راهی ست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی
گاه باید مسیر خود را عوض کنیم
همیشه یک راه پاسخگو نیست
جرئت انتخاب روشی جدید را داشته باشیم
شاید اینگونه پیروز شدیم ...
راه های حل مشکلات زیاد است و
همه کلیدی به دستمان خواهند داد
و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان
گسیخته نشود...
بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم
و خالق ِ یکتا, بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کرد
نظاره گر و دست گیر ما ست
تنهایمان نمیگذارد
چه در سختی
و چه شادی
ادامه مطلب ...
بازگشت همه به سوی اوست
او رفت ولی خنده و زیبای و تردای کلامش همه باقیست
یاد اون قدیما بخیر
دلم واسه اون روزها
شده و لک زده
چی میشد اون روزها برگرده بچها من این شعرو خیلی دوست دارم
وقتی که می خونمش یاد اون روزی می افتم که خانم معلم از من خواست
که بیام وسط کلاس این شعرو واسه همه بخونم
چه لذت بخشه برام خیلی شما چطور بچها ؟
تقدیم به همتون...........
یک روز آموزگار از دانش
آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز
عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می
کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان
کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از
خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از
این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف
کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای
تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک
قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر،
تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن
و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر،
آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و
همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه
های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به
اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می
دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس
زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب
داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم
بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
قطره
های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان
می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار
می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و
او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان
عشق خود به مادرم و من بود ...
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل
شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی
زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست،
زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر
است، زندگی مثل زمان در گذر...
بچها اینم منم ..................................... خیلی دوستتون دارم
راستی تا یادم نرفته بگم ..................................... زندگی زیباست
http://asheghshodan.dortinblog.com/
به این وبلاگم هم سربزنین بچها نظرم بدین .....
خدا
را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username
که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا
D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک
delete
هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه
friend
برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه
wallpaper
که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی
SEND TO ALL نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم
Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء
friend
هام می ماند و من را delete و ignore نمی
کند.
خدا
را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش
را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون
اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می
دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست
دارم ...
خدا را دوست دارم
یا الله تو بهترین یاورمی..