یاسی

یاس یعنی مهربانی با همه

یاد خاطرات گذشته بخیر

نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ساعت 6:36 توسط یاسی|

دل که بگیره یعنی یه جای کار می لنگه توی دورو زمونه ای که گرما و سرما تناقض هم نیستن،و اون دایره های بزرگ بزرگ زندگی کوچیک و کوچیک تر میشن،دل یه نویسنده بگیره یعنی حصار یعنی زندانی یعنی تنهایی.....

نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۴/۱۷ساعت 9:2 توسط یاسی|

دقیقا می شنوم صدای شر شر بارون رو از اینجایی که دراز کشیدم،روزها می گذره تند یا کند خوب یا بد،اما می گذره اونقدری که یکدفعه می بینی چیزی به آخر سال نمونده و بازم هر بار تویی و گذر تکراری زندگی و زندگی یعنی همین...
نوشته شده در شنبه ۱۳۹۳/۱۱/۱۱ساعت 5:40 توسط یاسی|

قشنگه وقتی ببینی روزهای نبودنت شمرده میشه،روزها روزهای مشغولی و گذر کردنه روزهایی که حتما خاطرهاش می مونه

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۳/۰۹/۲۷ساعت 6:40 توسط یاسی|

دروغ است،دروغ است همه لبخندهايم همه خنده های سرخوشم،دروغ است همه آسودگی هايم ،دروغ است همه  اشکالی نداردهايم ،من خوبم اما....

نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۱۴ساعت 12:25 توسط یاسی|

به همين سرعت تابستان رفت ،تعطيلی و گرما تمام شد ،و به هين سادگی پاييز آمد،مهر رسيد

نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۳/۰۷/۰۱ساعت 6:8 توسط یاسی|

اينروزها می خواهم با طنابی محکم و سترگ از غم گلوی آرامش را خفه کنم،آنقدر بی صدا و پاورچين خنديدم وخنديدم که مبادا به دست غم چشم بخورم ،اما چه فايده امروز بايد تاوانش را پس دهم

نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ساعت 6:28 توسط یاسی|

در اين حد آشفته ام که هوس تنهايی کرده ام ،دور از همه بدون ديدن هيچ انسان دوپايی،از آن دسته آدم هايی شده ام که دستش نمک ندارد،می دانی يعنی چه؟اشتباه کارم کجاست نميدانم،اما يقين کردم تلاش برای داشتن خانواده گرم بی نتيجه بود،پدر و مادری که جای طرفداری از دختر طرف غريبه را بگيرد بايد گل گرفت،بايد لهش کرد،خاک برسر بی عرضه من کنن که سهمم از هر چيزی بدترينش بود،با اين درد بی کسی چه کنم که هيچ منطقینه حالي او می شود و نه تو خانواده فوق العاده من

نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ساعت 6:24 توسط یاسی|

اين روزها انگار تاوان آرامش داشتن هايم رامی دهم و چه تاوان سنگيني

انقدر تحت فشارم که افسردگی ام که در حد خوب شدن بود برگشت،فقط بايد در همين جا بنويسم و نقطه ،الباقی مهر سکوت که چه عرض کنم بايد لال بمانم،تف سربالا می دانی يعنی چه؟کار من مصداق همان است

نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ساعت 6:15 توسط یاسی|

حالا ديگه عروسی ريحان تموم شد انقد دندون رو جيگر گذاشتم که داشتم خفه ميشدم،حالا برو سرخونه زندگيت ريحان همونطور که انگار داداش نداشتی حالا ديگه آبجی ام نداری،اين رو امشب مطمئن شدم

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۰ساعت 9:38 توسط یاسی|


آخرين مطالب
»
» هذیان643
» هذیان667
» هذیان 666
» هذيان665
» هديان664
» هذيان663
» هذيان662
» هذيان 661
» هذيان660
Design By : Pars Skin